شما چ طور؟
يكشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۰۱ ق.ظ
۹۳/۰۸/۲۵
ツ
بایگانی
- شهریور ۱۳۹۶ (۴)
- مرداد ۱۳۹۶ (۲)
- تیر ۱۳۹۶ (۲)
- خرداد ۱۳۹۵ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۱)
- فروردين ۱۳۹۵ (۱)
- بهمن ۱۳۹۴ (۱)
- آذر ۱۳۹۴ (۲)
- مرداد ۱۳۹۴ (۱)
- تیر ۱۳۹۴ (۵)
- خرداد ۱۳۹۴ (۸)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۲)
- فروردين ۱۳۹۴ (۴)
- اسفند ۱۳۹۳ (۶)
- بهمن ۱۳۹۳ (۶)
- دی ۱۳۹۳ (۱۱)
- آذر ۱۳۹۳ (۷)
- آبان ۱۳۹۳ (۹)
- مهر ۱۳۹۳ (۱۰)
- شهریور ۱۳۹۳ (۱۴)
- مرداد ۱۳۹۳ (۱۳)
- تیر ۱۳۹۳ (۲۰)
- خرداد ۱۳۹۳ (۱۵)
- ارديبهشت ۱۳۹۳ (۱۵)
- فروردين ۱۳۹۳ (۲۰)
- اسفند ۱۳۹۲ (۹)
- بهمن ۱۳۹۲ (۷)
- دی ۱۳۹۲ (۱۲)
- آذر ۱۳۹۲ (۱۱)
- آبان ۱۳۹۲ (۸)
- مهر ۱۳۹۲ (۴)
پاسخ:
میترسم....
میترسم....
۲۵ آبان ۹۳ ، ۱۱:۳۴
دریا
دریا
خوف محشر ازکسی باشد که او بی صاحب است
صاحب ما در قیامت هم قیامت میکند
صاحب ما در قیامت هم قیامت میکند
پاسخ:
عجب.....
عجب.....
۲۵ آبان ۹۳ ، ۱۲:۱۲
مهران
مهران
یک رفتن هایی هست
که تمام شعرهای دنیا را به پایش بریزی
برنمی گردد...
که تمام شعرهای دنیا را به پایش بریزی
برنمی گردد...
۲۵ آبان ۹۳ ، ۱۲:۱۴
مهران
مهران
راستشو بخوای همین الان فهمیدم که جلوی آینه اصلا به چشمام توجه نمیکنم :)
پاسخ:
:)
:)
۲۵ آبان ۹۳ ، ۱۳:۱۹
خورشید
خورشید
!!!!!
جالبه
همیشه وقتی تو اینه به چشمام خیره میشم فقط صخره های تیز میبینم
گاهی هم سخته که چشم از اینه بردارم
جالبه
همیشه وقتی تو اینه به چشمام خیره میشم فقط صخره های تیز میبینم
گاهی هم سخته که چشم از اینه بردارم
۲۵ آبان ۹۳ ، ۱۴:۳۸
میم . میم
میم . میم
بسم الله
من اغلب خجالت زده میشم.
از خودم.....
من اغلب خجالت زده میشم.
از خودم.....
۲۵ آبان ۹۳ ، ۱۶:۱۰
اثـــــــــمر
اثـــــــــمر
من خورشیدم
آن آتش فزون
با شعله ای چو خون
بالاتر از جنون
می سوزم از درون
می نازم از برون
بی سحر و بی فسون
تا هر زمان تو را بیاموزم
سبز شدن سبز ماندن
گفتی شمع سوخت تا به جمعی روشنی بخشد…
آن آتش فزون
با شعله ای چو خون
بالاتر از جنون
می سوزم از درون
می نازم از برون
بی سحر و بی فسون
تا هر زمان تو را بیاموزم
سبز شدن سبز ماندن
گفتی شمع سوخت تا به جمعی روشنی بخشد…
۲۵ آبان ۹۳ ، ۱۶:۱۱
اثــــــــمر
اثــــــــمر
کلبه ای می سازم
پشت تنهایی شب، زیراین سقف کبود
که به زیبایی پرواز کبوتر باشد
چهارچوبش از عشق، سقفش از عطر بهار
رنگ دیوار اتاقش از آب
پنجره ای از نور، پرده اش از گل یاس
عکس لبخند تو را می کوبم
روی ایوان حیاط
تا که هرصبح اقاقی ها را با تو سرشار کنم
پشت تنهایی شب، زیراین سقف کبود
که به زیبایی پرواز کبوتر باشد
چهارچوبش از عشق، سقفش از عطر بهار
رنگ دیوار اتاقش از آب
پنجره ای از نور، پرده اش از گل یاس
عکس لبخند تو را می کوبم
روی ایوان حیاط
تا که هرصبح اقاقی ها را با تو سرشار کنم
۲۵ آبان ۹۳ ، ۱۷:۲۴
سلام بصیر
سلام بصیر
سلام بصیر
تلنگری است این پست شما
خیلی ها یادشان رفته که :
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
ای برادر سیرت زیبا بساز
این شبکه های به ظاهر اجتماعی همیشه دم از ظاهر و تیپ و قیافه میزنند
به خدا پناه میبریم از این زیبا صورتان بد سیرت!
-------------------------------------
(البته این پست بهانه ای بود تا عکس شما را ببینیم{مزاح بود})
تلنگری است این پست شما
خیلی ها یادشان رفته که :
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
ای برادر سیرت زیبا بساز
این شبکه های به ظاهر اجتماعی همیشه دم از ظاهر و تیپ و قیافه میزنند
به خدا پناه میبریم از این زیبا صورتان بد سیرت!
-------------------------------------
(البته این پست بهانه ای بود تا عکس شما را ببینیم{مزاح بود})
پاسخ:
عجب...:)
عجب...:)
۲۵ آبان ۹۳ ، ۲۳:۰۹
سید رضا
سید رضا
چشمانم روی سر می گردند و موهای فید را ورانداز میکنند
آن ها هم خودشان را فراموش می کنند وقتی دیگران را می بینند
آن ها هم خودشان را فراموش می کنند وقتی دیگران را می بینند
پاسخ:
؟!
؟!
۲۶ آبان ۹۳ ، ۱۴:۴۹
ashkan khan
ashkan khan
تاحالا دقت نکردم :)
ولی میترسم ترسناک باشه :))
ولی میترسم ترسناک باشه :))
پاسخ:
:)
:)
۲۶ آبان ۹۳ ، ۱۹:۰۵
....
....
چشمانم در آیینه به دنبال شخصی میگردد که سالها گم شده است...
پاسخ:
پیداش میکنی دوست ناشناس!
پیداش میکنی دوست ناشناس!
۲۶ آبان ۹۳ ، ۱۹:۰۹
وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
ن والا ب اندازه کافی از چشمای مردم میترسیم اگه قرار باشه از چشمای خودمم بترسم که
فاتحه ...
فاتحه ...
پاسخ:
پس من برم فاتحمو بخونم!!!!
پس من برم فاتحمو بخونم!!!!
۲۶ آبان ۹۳ ، ۱۹:۱۷
سراب
سراب
وصیت نامه حسین پناهی...
پس از مرگم مزارم را با آب و صابون بشویید تا هر کس از مزارم رد شد بخوره زمین بخندم روحم شاد شه....
قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم...
بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید...
به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم! ...
ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند...
عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است...
بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم...
کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد...
مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند...
روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست...
کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند، باید هم قد باشند...
شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید...
گواهینامه رانندگی ام را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد...
در مجلس ختم من گاز اشکآور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند...
از اینکه نمیتوانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش میطلبم...
به مرده شوی بگویید مرا با چوبک بشوید چون به صابون و پودر حساسیت دارم...
چون تمام آرزوهایم را به گور میبرم، سعی کنید قبر مرا بزرگ بسازید که جای جسدم باشد...
پس از مرگم مزارم را با آب و صابون بشویید تا هر کس از مزارم رد شد بخوره زمین بخندم روحم شاد شه....
قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم...
بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید...
به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم! ...
ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند...
عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است...
بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم...
کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد...
مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند...
روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست...
کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند، باید هم قد باشند...
شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید...
گواهینامه رانندگی ام را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد...
در مجلس ختم من گاز اشکآور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند...
از اینکه نمیتوانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش میطلبم...
به مرده شوی بگویید مرا با چوبک بشوید چون به صابون و پودر حساسیت دارم...
چون تمام آرزوهایم را به گور میبرم، سعی کنید قبر مرا بزرگ بسازید که جای جسدم باشد...
پاسخ:
you!?
you!?
۲۶ آبان ۹۳ ، ۲۳:۲۷
فائزه
فائزه
ن من دوسشون دارم!
من از فکر کردن به خودم و ب بعضی چیزها و کارهای خودم هراسناکم!!
من از فکر کردن به خودم و ب بعضی چیزها و کارهای خودم هراسناکم!!
پاسخ:
عجب....
ماهمه ب نوعی از خودمون میترسیم
عجب....
ماهمه ب نوعی از خودمون میترسیم
۲۷ آبان ۹۳ ، ۱۶:۵۴
محمد علی رنجبر طزنجی
محمد علی رنجبر طزنجی
سلام
فقط خودمون می دونیم چقدر خطرناکیم
باید حواسمون به خودمون باشه!!!
به قول هایزنبرگ "من کسی ام که در میزنه!"
"باشد تا رستگار شویم"
به روزیم در خسته ی تنها
فقط خودمون می دونیم چقدر خطرناکیم
باید حواسمون به خودمون باشه!!!
به قول هایزنبرگ "من کسی ام که در میزنه!"
"باشد تا رستگار شویم"
به روزیم در خسته ی تنها
پاسخ:
منم پشت سرتم......
مراجعه شودبه:آلبوم بده قبرستان تحویل بگیر....
منم پشت سرتم......
مراجعه شودبه:آلبوم بده قبرستان تحویل بگیر....
۲۷ آبان ۹۳ ، ۱۷:۵۷
محدثه انصاری
محدثه انصاری
از آینه دوریم . شاید سالی یکبار آینه منو میبینه!!!!!!
پاسخ:
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
۲۷ آبان ۹۳ ، ۱۹:۰۹
** ذره**
** ذره**
من نیستم...
خدا رو شکرمیکنم که میبینم....
خدا رو شکرمیکنم که میبینم....
پاسخ:
خداروشکر....
خداروشکر....
۲۸ آبان ۹۳ ، ۱۹:۳۹
KIMIA
KIMIA
به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد به دلی دل سپار که جای خا لی برایت داشته باشد ودوستی رابپذیر که بازشدن دستهایش برای تورا بهتر ازمشت شدن بلداست
۲۹ آبان ۹۳ ، ۱۸:۳۷
حدیث سامی
حدیث سامی
سلام...
بله مخصوصا در تاریکی .. همچین ک زل میزنی توی تخم چشمات ی ترسی بدلت میشینه ک دوست داری همه جا روشن شه...
بله مخصوصا در تاریکی .. همچین ک زل میزنی توی تخم چشمات ی ترسی بدلت میشینه ک دوست داری همه جا روشن شه...
دست در گردن خودت بینداز
زیرا هم اوست
که تاریک روشنت را با هم میخواند
دوستش داری ....... همزاد شیشه ایت را !! / simah /