خدا بزرگ است....امان از بنده هایش....
يكشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۲ ب.ظ
وقتی بچه بودم دعا میکردم که خدابه من دوچرخه بدهد
بعدفهمیدم که تخصص خدادردادن چیز های دیگریست
بخاطر همین یک دوچرخه دزدیدم
واز خدا تقاضاکردم که مراببخشد....
آل پاچینو
۹۳/۰۷/۰۶
ツ
بایگانی
- شهریور ۱۳۹۶ (۴)
- مرداد ۱۳۹۶ (۲)
- تیر ۱۳۹۶ (۲)
- خرداد ۱۳۹۵ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۱)
- فروردين ۱۳۹۵ (۱)
- بهمن ۱۳۹۴ (۱)
- آذر ۱۳۹۴ (۲)
- مرداد ۱۳۹۴ (۱)
- تیر ۱۳۹۴ (۵)
- خرداد ۱۳۹۴ (۸)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۲)
- فروردين ۱۳۹۴ (۴)
- اسفند ۱۳۹۳ (۶)
- بهمن ۱۳۹۳ (۶)
- دی ۱۳۹۳ (۱۱)
- آذر ۱۳۹۳ (۷)
- آبان ۱۳۹۳ (۹)
- مهر ۱۳۹۳ (۱۰)
- شهریور ۱۳۹۳ (۱۴)
- مرداد ۱۳۹۳ (۱۳)
- تیر ۱۳۹۳ (۲۰)
- خرداد ۱۳۹۳ (۱۵)
- ارديبهشت ۱۳۹۳ (۱۵)
- فروردين ۱۳۹۳ (۲۰)
- اسفند ۱۳۹۲ (۹)
- بهمن ۱۳۹۲ (۷)
- دی ۱۳۹۲ (۱۲)
- آذر ۱۳۹۲ (۱۱)
- آبان ۱۳۹۲ (۸)
- مهر ۱۳۹۲ (۴)
۰۶ مهر ۹۳ ، ۲۲:۲۷
نشریه پلاک
نشریه پلاک
جالب بود
پاسخ:
ممنون
ممنون
۰۶ مهر ۹۳ ، ۲۲:۳۹
simah
simah
سلام
جالب بود دوست من
پرمعنا و پر کنایه
جالب بود دوست من
پرمعنا و پر کنایه
پاسخ:
سلام
ممنون از حضورت:)
سلام
ممنون از حضورت:)
۰۶ مهر ۹۳ ، ۲۲:۵۵
simah
simah
.
.
خودم را در آغوش گرفته ام
زیر مهتاب خدا
منتظرم !
منتظرم ، دلتنگیم را بشویید
او را در آغوشم می بویم
همه رفتند
فقط اوست که
سرم را در آغوش میگیرد
و رهایم نمیکند . ......../ simah /
.
خودم را در آغوش گرفته ام
زیر مهتاب خدا
منتظرم !
منتظرم ، دلتنگیم را بشویید
او را در آغوشم می بویم
همه رفتند
فقط اوست که
سرم را در آغوش میگیرد
و رهایم نمیکند . ......../ simah /
۰۶ مهر ۹۳ ، ۲۳:۱۹
وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
!
کاری ب متن ندارم
ولی کامنتی که گذاشته بودید خیلی بدرد بخور بود!
حکایته عجیبیه رفتار ماادمها....
خدامیبیند و فاش نمیکند..
ادمها نمیبینند و فریاد میزنند!!!!
کاری ب متن ندارم
ولی کامنتی که گذاشته بودید خیلی بدرد بخور بود!
حکایته عجیبیه رفتار ماادمها....
خدامیبیند و فاش نمیکند..
ادمها نمیبینند و فریاد میزنند!!!!
پاسخ:
بله.....ممنون از توجهتون
بله.....ممنون از توجهتون
۰۶ مهر ۹۳ ، ۲۳:۲۶
محمد علی رنجبر طزنجی
محمد علی رنجبر طزنجی
سلام
باید شناخت خودمون را نسبت به خدا درست کنیم
باید شناخت خودمون را نسبت به خدا درست کنیم
پاسخ:
سلام
احسنت برادر
احسنت....ولی ما انسان ها هیچ وقت به چنین شناختی دست پیدا نمی کنیم
چون ما آفریده آفریدگاریم....وانسانیم ومحدود...
سلام
احسنت برادر
احسنت....ولی ما انسان ها هیچ وقت به چنین شناختی دست پیدا نمی کنیم
چون ما آفریده آفریدگاریم....وانسانیم ومحدود...
۰۷ مهر ۹۳ ، ۰۰:۴۰
سید هادی حسینی
سید هادی حسینی
سلام علیکم
با چند عکس و مطلب بروزم و منتظر حضور و نظر شما
التماس دعا
با چند عکس و مطلب بروزم و منتظر حضور و نظر شما
التماس دعا
پاسخ:
علیکم السلام
محتاجیم به دعا
۰۷ مهر ۹۳ ، ۰۶:۵۲
محمد علی رنجبر طزنجی
محمد علی رنجبر طزنجی
سلام
اینکه درسته ما آفریده ی خدواند هستیم و هرگز نمی توانیم خدا را به درستی بشناسیم
اما
اگه قبول کنیم
"خدا" خدا هست خیلی خیلی از قضایا حل می شود
پ.ن : منظور از اینکه "خدا" خدا هست یعنی باور کنیم خدا تنها آفریننده ی ما هست
اینکه درسته ما آفریده ی خدواند هستیم و هرگز نمی توانیم خدا را به درستی بشناسیم
اما
اگه قبول کنیم
"خدا" خدا هست خیلی خیلی از قضایا حل می شود
پ.ن : منظور از اینکه "خدا" خدا هست یعنی باور کنیم خدا تنها آفریننده ی ما هست
پاسخ:
سلام
صدالبته.....
۰۷ مهر ۹۳ ، ۰۷:۰۵
اثـــــــــــمر
اثـــــــــــمر
چقد جالب
بخشش خدا بی انتهاست :)
بخشش خدا بی انتهاست :)
پاسخ:
البته......خداکنه بنده های خوبی باشیم:)
البته......خداکنه بنده های خوبی باشیم:)
۰۷ مهر ۹۳ ، ۰۷:۰۵
اثـــــــــــمر
اثـــــــــــمر
تو را در خزانه عشق
در پرتگاه قلبت .
در خلوتگه یار
با نوشی از می
تنها در این وادی
بنواز و صدایم کن
تا نوایت طنینی بیندازد در طیف روزگارم
گره گشای من باش در گره خاطراتم
[گل]
در پرتگاه قلبت .
در خلوتگه یار
با نوشی از می
تنها در این وادی
بنواز و صدایم کن
تا نوایت طنینی بیندازد در طیف روزگارم
گره گشای من باش در گره خاطراتم
[گل]
۰۷ مهر ۹۳ ، ۰۷:۲۲
اثــــــــــمر
اثــــــــــمر
مانند بید مجنون لرزانم
آرام ولی در نبود تو
از هر نگاه مست تو
یا هر طرف قدم بگذاری سوی من
چون بید لرزانم در باد هولناک
می دانی ؟
نام آن ترس نیست
وحشت عشق قدیمیست در وجودم
گریزانم از نگاه نا آرام تو.
آرام ولی در نبود تو
از هر نگاه مست تو
یا هر طرف قدم بگذاری سوی من
چون بید لرزانم در باد هولناک
می دانی ؟
نام آن ترس نیست
وحشت عشق قدیمیست در وجودم
گریزانم از نگاه نا آرام تو.
۰۷ مهر ۹۳ ، ۰۷:۲۵
اثـــــــــــمر
اثـــــــــــمر
بی گمان شاعر شده ام در نبود تو
در پی کلمات مات ومبهوت مانده ام
دگر کدامین کلمات را در حضورت پیاده کنم
که تکان دهد وجود تلخ تو را
آیا جای مانده در خور وخاطرات تو
یا نسیان شده عشق کهنه من
در پی کلمات مات ومبهوت مانده ام
دگر کدامین کلمات را در حضورت پیاده کنم
که تکان دهد وجود تلخ تو را
آیا جای مانده در خور وخاطرات تو
یا نسیان شده عشق کهنه من
۰۷ مهر ۹۳ ، ۰۷:۲۹
اثـــــــــمر
اثـــــــــمر
یک بغل ستاره
با یک مشت آلاله
یک مشعلی پر از عشق
یک کوله بار صحبت
از دوری ونبودت
با گرمی دل من
با بوسه های طناز
آورده ام در این صحن
آرامگه تو باشد
با یک مشت آلاله
یک مشعلی پر از عشق
یک کوله بار صحبت
از دوری ونبودت
با گرمی دل من
با بوسه های طناز
آورده ام در این صحن
آرامگه تو باشد
۰۷ مهر ۹۳ ، ۰۷:۳۲
اثــــــــــمر
اثــــــــــمر
یارب تو او را همچو من بر غم گرفتارش مکن
در شهر غربت ای خدا هرگز تو ازارش مکن
هر چند او از رفتنش چشمان من گریان نمود
لیک ای خدای مهربان از غصه پر بارش مکن . . .
در شهر غربت ای خدا هرگز تو ازارش مکن
هر چند او از رفتنش چشمان من گریان نمود
لیک ای خدای مهربان از غصه پر بارش مکن . . .
۰۷ مهر ۹۳ ، ۰۷:۳۸
محمد
محمد
نه زمین‌شناسم
نه آسمان‌پرداز
گرفتارم
گرفتار چشم‌های تو
یک نگاه به زمین
یک نگاه به زمان
زندگی من از همین گرفتاری شروع می‌شود
سبز آبی کبود من
چشم‌های تو
معنای تمام جمله‌های ناتمامی ست
که عاشقان جهان
دستپاچه در لحظه‌ی دیدار
فراموشی گرفتند و از گفتار بازماندند
کاش می‌توانستم ای کاش
خودم را
در چشم‌های تو
حلق‌آویز کنم.
نه آسمان‌پرداز
گرفتارم
گرفتار چشم‌های تو
یک نگاه به زمین
یک نگاه به زمان
زندگی من از همین گرفتاری شروع می‌شود
سبز آبی کبود من
چشم‌های تو
معنای تمام جمله‌های ناتمامی ست
که عاشقان جهان
دستپاچه در لحظه‌ی دیدار
فراموشی گرفتند و از گفتار بازماندند
کاش می‌توانستم ای کاش
خودم را
در چشم‌های تو
حلق‌آویز کنم.
روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: " می آید، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست."
فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود: " با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست ."
گنجشک گفت: " لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند .
خدا گفت: " ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آنگاه تو از کمین مار پر گشودی. "
گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.
خدا گفت: " و چه بسیار بلا ها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی . "
اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد
فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود: " با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست ."
گنجشک گفت: " لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند .
خدا گفت: " ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آنگاه تو از کمین مار پر گشودی. "
گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.
خدا گفت: " و چه بسیار بلا ها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی . "
اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد
۰۷ مهر ۹۳ ، ۱۲:۰۶
میهمان ...
میهمان ...
با سنش بزرگ نشده بوده (لبخند)
باید بزرگ خواست اونوقت اون هم به ما میده
باید بزرگ خواست اونوقت اون هم به ما میده
پاسخ:
خودمون هم باید تلاش کنیم.....این نیست آدم فقط بشینه بگه خدا اینو ب من بده اونو به من بده....
از ماحرکت از خدابرکت...:)
۰۷ مهر ۹۳ ، ۱۲:۰۸
pouya
pouya
جنگلم ای شاه، با آتش زدن فتحم نکن
دوست داری بر بیابان حکم فرمایی کنی؟
" مهدی عابدی "
دوست داری بر بیابان حکم فرمایی کنی؟
" مهدی عابدی "
۰۷ مهر ۹۳ ، ۱۳:۱۹
مسعود ....
مسعود ....
ܓ✿کـωـی کـــِـס زیــآב تـو حـَـرفــآشــ میگــ ـِـסبــیـخـیــآلــܓ✿
ܓ✿بیشتـَـر اَز هـمـــِـס فـِـکــر و خیــآلــ בآرסـܓ✿
ܓ✿فـَقـَـط בیگــِـס حـوصلــِـס ی بـَـحـثـــ نـَـבآرסـܓ✿
ܓ✿چــوלּ خـَωـــتـَωــتــــܓ✿...
ܓ✿بیشتـَـر اَز هـمـــِـס فـِـکــر و خیــآلــ בآرסـܓ✿
ܓ✿فـَقـَـط בیگــِـס حـوصلــِـס ی بـَـحـثـــ نـَـבآرסـܓ✿
ܓ✿چــوלּ خـَωـــتـَωــتــــܓ✿...
۰۷ مهر ۹۳ ، ۱۳:۱۹
مسعود ....
مسعود ....
یک نفر در همین نزدیکی ها چیزی ،
به وسعت یک زندگی برایت جا گذاشته است …
خیالت راحت باشد ،
آرام چشمهایت را ببند ،
یک نفر برای همۀ نگرانی هایت بیدار است …
یک نفر که از همۀ زیبایی های دنیا ،
تنها تو را باور دارد . . . !!!!!
پاییز شمام مبارک....
"گوشه نشین سرزمین تنهایی....".
به وسعت یک زندگی برایت جا گذاشته است …
خیالت راحت باشد ،
آرام چشمهایت را ببند ،
یک نفر برای همۀ نگرانی هایت بیدار است …
یک نفر که از همۀ زیبایی های دنیا ،
تنها تو را باور دارد . . . !!!!!
پاییز شمام مبارک....
"گوشه نشین سرزمین تنهایی....".
۰۷ مهر ۹۳ ، ۱۳:۲۰
مسعود ....
مسعود ....
ادعای بی تفاوتی سخت است!
آن هم
نسبت به کسی که
زیباترین حس دنیا را،
با او تجربه کردی….!..
آن هم
نسبت به کسی که
زیباترین حس دنیا را،
با او تجربه کردی….!..
۰۷ مهر ۹۳ ، ۱۳:۲۰
مسعود ....
مسعود ....
تو اون شام مهتاب کنارم نشستی
عجب شاخه گل وار به پایم شکستی
قلم زد نگاهت به نقش آفرینی
که صورتگری را نبود این چنینی
پریزاد عشق رو مه آسا کشیدی
خدا را به شور تماشا کشیدی
تو دونسته بودی چه خوش باورم من
شکفتی و گفتی از عشق پرپرم من
تا گفتم کی هستی تو گفتی یه بی تاب
تا گفتم دلت کو تو گفتی که در یاب
قسم خوردی بر ماه که عاشق ترینی
تو یک جمع عاشق تو صادق ترینی
همون لحظه ابری رخ ماه رو آشفت
به خود گفتم ای وای مبادا دروغ گفت
گذشت روزگاری از اون لحظه ناب
که معراج دل بود به درگاه مهتاب
در اون درگه عشق چه محتاج نشستم
تو هر شام مهتاب به یادت شکستم
تو از این شکستن خبر داری یا نه
هنوز شور عشق رو به سر داری یا نه
هنوز هم تو شب‌هات اگه ماه رو داری
من اون ماه رو دادم به تو یادگاری...
عجب شاخه گل وار به پایم شکستی
قلم زد نگاهت به نقش آفرینی
که صورتگری را نبود این چنینی
پریزاد عشق رو مه آسا کشیدی
خدا را به شور تماشا کشیدی
تو دونسته بودی چه خوش باورم من
شکفتی و گفتی از عشق پرپرم من
تا گفتم کی هستی تو گفتی یه بی تاب
تا گفتم دلت کو تو گفتی که در یاب
قسم خوردی بر ماه که عاشق ترینی
تو یک جمع عاشق تو صادق ترینی
همون لحظه ابری رخ ماه رو آشفت
به خود گفتم ای وای مبادا دروغ گفت
گذشت روزگاری از اون لحظه ناب
که معراج دل بود به درگاه مهتاب
در اون درگه عشق چه محتاج نشستم
تو هر شام مهتاب به یادت شکستم
تو از این شکستن خبر داری یا نه
هنوز شور عشق رو به سر داری یا نه
هنوز هم تو شب‌هات اگه ماه رو داری
من اون ماه رو دادم به تو یادگاری...
۰۷ مهر ۹۳ ، ۱۹:۵۹
گلبرگ دانلود
گلبرگ دانلود
مادر هر کاری می کند ، بچه ها یاد می گیرند ، مثلا اگر شهید شود ...
سلام منتظر حضور گرمتون هستیم .
یامهدی فاطمه (عج)
سلام منتظر حضور گرمتون هستیم .
یامهدی فاطمه (عج)
۰۷ مهر ۹۳ ، ۲۳:۴۶
خورشید
خورشید
این بخشندگی خدا هم داره دردسر میشه.ملت زیاد سو استفاده میکنن
متن قشنگی بود
متن قشنگی بود
پاسخ:
آدماهم خیلی متوقع شدن.....
خدایاکرمتو عشقه
آدماهم خیلی متوقع شدن.....
خدایاکرمتو عشقه
۰۷ مهر ۹۳ ، ۲۳:۵۰
خورشید
خورشید
این بخشندگی خدا هم داره دردسر میشه.ملت زیاد سو استفاده میکنن
متن قشنگی بود
متن قشنگی بود
۰۸ مهر ۹۳ ، ۰۰:۴۴
REZA ABEDINI
REZA ABEDINI
سلام اپم
پاسخ:
سلام
سلام
۰۸ مهر ۹۳ ، ۰۱:۲۰
*** ذره***
*** ذره***
سلام
همون هم خدا کمکش کرده تا گیر پلیس نیفته....
:)
همون هم خدا کمکش کرده تا گیر پلیس نیفته....
:)
پاسخ:
سلام
:I
سلام
:I
۰۸ مهر ۹۳ ، ۱۲:۳۹
حدیث سامی
حدیث سامی
پرکنایه؟؟؟!!!!!!!!!!
نظر یکی از بچه ها بود.. کنایه ب چی؟؟؟؟؟؟
*خدا* بقدر ایمان ما بزرگه .. بقول مصطفی مستور *خدای* خیلیا حتی نمیتونه ی سرماخوردگی رو خوب کنه یا ی کار ساده واسه بنده اش دستو پا کنه ولی *خدای* بعضیا بدون اونکه بخوان ب زبون بیارن بخاطر ایمانشون شکی ندارن ک هر اتفاقی با وجود *خدا* می افته مثل *خدای* حضرت ابراهیم...
ایمان مهمه..
نظر یکی از بچه ها بود.. کنایه ب چی؟؟؟؟؟؟
*خدا* بقدر ایمان ما بزرگه .. بقول مصطفی مستور *خدای* خیلیا حتی نمیتونه ی سرماخوردگی رو خوب کنه یا ی کار ساده واسه بنده اش دستو پا کنه ولی *خدای* بعضیا بدون اونکه بخوان ب زبون بیارن بخاطر ایمانشون شکی ندارن ک هر اتفاقی با وجود *خدا* می افته مثل *خدای* حضرت ابراهیم...
ایمان مهمه..
۰۹ مهر ۹۳ ، ۱۰:۰۲
دورتر از من
دورتر از من
سلام داداش خوبی؟
دمت گرم این پست محشر بود!!!!!
دمت گرم این پست محشر بود!!!!!
پاسخ:
سلام
قربون مرامت
فدای تو
سلام
قربون مرامت
فدای تو
۱۱ مهر ۹۳ ، ۱۹:۱۱
سروش ملی
سروش ملی
:) عالی بود
پاسخ:
:)
:)
معبودا!
به بزرگی آنچه داده ای آگاهم کن تا کوچکی آنچه ندارم نا آرامم نکند.
به بزرگی آنچه داده ای آگاهم کن تا کوچکی آنچه ندارم نا آرامم نکند.
پاسخ:
آمین
آمین
۲۳ مهر ۹۳ ، ۱۸:۵۵
آوا غفاری
آوا غفاری
قشنگ بود
پاسخ:
ممنون ازنظراتتون دوست عزیز
ممنون ازنظراتتون دوست عزیز