احساس فصل....
چهارشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۲۷ ب.ظ
نیما یوشیج در جشن یک سالگی فرزندش نوشت:
پسرم!یک بهار،یک تابستان،یک پاییز و یک زمستان رادیدی!
از این پس همه چیزجهان تکراریست؛
جز مهربانی !
۹۳/۰۵/۲۹
ツ
بایگانی
- شهریور ۱۳۹۶ (۴)
- مرداد ۱۳۹۶ (۲)
- تیر ۱۳۹۶ (۲)
- خرداد ۱۳۹۵ (۱)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۱)
- فروردين ۱۳۹۵ (۱)
- بهمن ۱۳۹۴ (۱)
- آذر ۱۳۹۴ (۲)
- مرداد ۱۳۹۴ (۱)
- تیر ۱۳۹۴ (۵)
- خرداد ۱۳۹۴ (۸)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۲)
- فروردين ۱۳۹۴ (۴)
- اسفند ۱۳۹۳ (۶)
- بهمن ۱۳۹۳ (۶)
- دی ۱۳۹۳ (۱۱)
- آذر ۱۳۹۳ (۷)
- آبان ۱۳۹۳ (۹)
- مهر ۱۳۹۳ (۱۰)
- شهریور ۱۳۹۳ (۱۴)
- مرداد ۱۳۹۳ (۱۳)
- تیر ۱۳۹۳ (۲۰)
- خرداد ۱۳۹۳ (۱۵)
- ارديبهشت ۱۳۹۳ (۱۵)
- فروردين ۱۳۹۳ (۲۰)
- اسفند ۱۳۹۲ (۹)
- بهمن ۱۳۹۲ (۷)
- دی ۱۳۹۲ (۱۲)
- آذر ۱۳۹۲ (۱۱)
- آبان ۱۳۹۲ (۸)
- مهر ۱۳۹۲ (۴)
پاسخ:
بسیار عالی....
ممنون
بسیار عالی....
ممنون
۲۹ مرداد ۹۳ ، ۱۷:۴۲
فرهاد
فرهاد
سلام
عجب حرف جالبی زده
ابرها ...
نامه های مچالۀ منند
که بغض هایم را
در آنها می نویسم
و به دست باد می سپارم
تا برایت بخواندش.
[گل]
پاسخ:
سلام فرهاد عزیز
ممنون
سلام فرهاد عزیز
ممنون
۲۹ مرداد ۹۳ ، ۱۷:۵۷
رها-آنچه خواهد گذشت
رها-آنچه خواهد گذشت
میگن یه دختره رفته تو پیج داعش کامنت گذاشته :
این ملدوم بی جناه گناه دالن...
نجندشون...
به ایلان ما کالی نداجته باجین... خووووووب ؟آفلین پسلای خوجل مجول . . .
.
.
.
گفته میشه ابوبکر البغدادی رییس گروه داعش پس از خواندن این کامنت 27 ضربه چاقو به خود زده و در حال حاضر به رفتگری روی آورده است
این ملدوم بی جناه گناه دالن...
نجندشون...
به ایلان ما کالی نداجته باجین... خووووووب ؟آفلین پسلای خوجل مجول . . .
.
.
.
گفته میشه ابوبکر البغدادی رییس گروه داعش پس از خواندن این کامنت 27 ضربه چاقو به خود زده و در حال حاضر به رفتگری روی آورده است
پاسخ:
:)
:)
:)
:)
۲۹ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۳۲
دختـرآریایـــی
دختـرآریایـــی
اَ یَــه وار....
پاسخ:
بله؟!
بله؟!
۲۹ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۳۶
دختـرآریایـــی
دختـرآریایـــی
الان که مهربانی هم توی جهان ِ ما و نسل ما نایابه...
پس جهان ما کلا تکراریست...
پس جهان ما کلا تکراریست...
پاسخ:
آفرین
نتیجه زیبایی بود
آفرین
نتیجه زیبایی بود
۲۹ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۱۵
ترانه
ترانه
من دلم می خواهد
ساعتی غرق درونم باشم!!
عاری از عاطفه ها
تهی از موج و سراب
دورتر از رفقا…
خالی از هرچه فراق!!
من نه عاشق هستم ؛
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من دلم تنگ خودم گشته و بس
ساعتی غرق درونم باشم!!
عاری از عاطفه ها
تهی از موج و سراب
دورتر از رفقا…
خالی از هرچه فراق!!
من نه عاشق هستم ؛
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من دلم تنگ خودم گشته و بس
۲۹ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۳۱
فرامرز
فرامرز
تسلیت به مناسبت درگذشت شاعر عاشقانه های ایران بانو سبمین بهبهانی
سنگ گور
ای رفته ز دل رفته ز بر ،رفته ز خاطر
بر من منگر تاب نگاه تو ندارم
بر من منگر زانکه به جز تلخی اندوه
در خاطر از آن چشم سیاه تو ندارم
ای رفته ز دل ،راست بگو !بهر چه امشب
با خاطره ها آمده ای باز به سویم؟
گر آمده ای از پی آن دلبر دلخواه
من آن نیم او مرده و من سایه اویم
من آن نیم آخر دل من سرد و سیاه است
او در دل سودا زده از عشق شرر داشت
او در همه جا ،با همه کس ،در همه احوال
سودای تو را ای بت بی مهر به سر داشت
من آن نیم ،این دیده ی من سرد و خموش است
در دیده او آن همه گفتار نهان بود
وان عشق غم آلوده در آن نرگس شبرنگ
مرموز تر از تیرگی شامگهان بود
من او نیم آری ،لب من این لب بی رنگ
دیریست که با خنده یی از عشق نشکفت
اما به لب او همه دم خنده ی جان بخش
مهتاب صفت بر گل شبنم زده می خفت
بر من منگر تاب نگاه تو ندارم
آن کس که تو می خواهیش از من به خدا مرد
او در تن من بود و ندانم که به ناگاه
چون دید و چها کرد و کجا رفت و چرا مرد
من گور ویم ،گور ویم بر تن گرمش
افسردگی و سردی کافور نهادم
او مرده و در سینه ی من ،این دل بی مهر
سنگی ست که من بر سر آن گور نهادم
سنگ گور
ای رفته ز دل رفته ز بر ،رفته ز خاطر
بر من منگر تاب نگاه تو ندارم
بر من منگر زانکه به جز تلخی اندوه
در خاطر از آن چشم سیاه تو ندارم
ای رفته ز دل ،راست بگو !بهر چه امشب
با خاطره ها آمده ای باز به سویم؟
گر آمده ای از پی آن دلبر دلخواه
من آن نیم او مرده و من سایه اویم
من آن نیم آخر دل من سرد و سیاه است
او در دل سودا زده از عشق شرر داشت
او در همه جا ،با همه کس ،در همه احوال
سودای تو را ای بت بی مهر به سر داشت
من آن نیم ،این دیده ی من سرد و خموش است
در دیده او آن همه گفتار نهان بود
وان عشق غم آلوده در آن نرگس شبرنگ
مرموز تر از تیرگی شامگهان بود
من او نیم آری ،لب من این لب بی رنگ
دیریست که با خنده یی از عشق نشکفت
اما به لب او همه دم خنده ی جان بخش
مهتاب صفت بر گل شبنم زده می خفت
بر من منگر تاب نگاه تو ندارم
آن کس که تو می خواهیش از من به خدا مرد
او در تن من بود و ندانم که به ناگاه
چون دید و چها کرد و کجا رفت و چرا مرد
من گور ویم ،گور ویم بر تن گرمش
افسردگی و سردی کافور نهادم
او مرده و در سینه ی من ،این دل بی مهر
سنگی ست که من بر سر آن گور نهادم
۲۹ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۲۴
منورالفکر
منورالفکر
لحظه ها معجزه ناپیدا ها وغیرمنتظره های خدا را برایمان نگاه داشته اند
اگر تنها لبخندی باشد از صورت گرما زده کودکی پابرهنه کنار خیابان یا تقلای تو برای بهترین راه پاسخ آزمون هزارباره خدا...تکرار نداریم در دنیای پراز کارهای زمین مانده و کوله های سنگین مسئولیت که دنبال شانه های پرطاقت اند!
اگر تنها لبخندی باشد از صورت گرما زده کودکی پابرهنه کنار خیابان یا تقلای تو برای بهترین راه پاسخ آزمون هزارباره خدا...تکرار نداریم در دنیای پراز کارهای زمین مانده و کوله های سنگین مسئولیت که دنبال شانه های پرطاقت اند!
پاسخ:
ممنون از شما
ممنون از شما
۲۹ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۴۶
فائزه
فائزه
ههههههههههممممممممممممممممممممممممممممممممهههههههههههههههههههه چیز تکراریست...........................................................................
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۰۰:۲۶
فرهاد
فرهاد
علف‌های روییده از گور
بجز زندگی هیچ کاری ندارند
و کاری ندارند
که پایان این خفته در خاک
رمانتیک بود و غرور آفرین
و یا تلخ بود و تراژیک!
[گل]
پاسخ:
ممنون فرهاد جان
ممنون فرهاد جان
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۰۱:۵۸
دختـرآریایـــی
دختـرآریایـــی
ای هوار
پاسخ:
آهان....
آهان....
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۱۸
اثـــــــــــمر
اثـــــــــــمر
گر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند
و ♥خــــــــدا♥ نخواهد، نمی توانند
او که یگانه تکیه گاه من و توست
پس ؛
به “تدبیرش” اعتماد کن ،
به “حکمتش” دل بسپار ،
به او “توکل” کن ؛
و به سمت او “قدمی بردار” ،
تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی
وچه خـــــــــــدای عاشـــــــــقی داریـــــــــــم ما............
و ♥خــــــــدا♥ نخواهد، نمی توانند
او که یگانه تکیه گاه من و توست
پس ؛
به “تدبیرش” اعتماد کن ،
به “حکمتش” دل بسپار ،
به او “توکل” کن ؛
و به سمت او “قدمی بردار” ،
تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی
وچه خـــــــــــدای عاشـــــــــقی داریـــــــــــم ما............
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۱۹
اثـــــــــــمر
اثـــــــــــمر
باران که می بارد
باید آغوشی باشد
پنجره ی نیمه بازی
موسیقی بارن
بوی خاک
سرمای هوا
گره کور دست ها و پاهای عریان عاشقی
صدای تپش قلب ها
خواب هشیار عصرانه
باران که می بارد باید کسی باشد
باید آغوشی باشد
پنجره ی نیمه بازی
موسیقی بارن
بوی خاک
سرمای هوا
گره کور دست ها و پاهای عریان عاشقی
صدای تپش قلب ها
خواب هشیار عصرانه
باران که می بارد باید کسی باشد
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۱۹
اثـــــــــــمر
اثـــــــــــمر
ز نامردان علاج درد خود جستن ، بدان ماند
که خار از پا برون آرد کسی با نیش عقرب ها
“صائب تبریزی”
که خار از پا برون آرد کسی با نیش عقرب ها
“صائب تبریزی”
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۲۰
اثـــــــــمر
اثـــــــــمر
معیار واقعی ثروت ما این است که اگر پولمان را گم کنیم چقدر می ارزیم !
“آبراهام لینکلن”
“آبراهام لینکلن”
پاسخ:
ممنون از حضورارزشمندتون اثمرعزیز
ممنون از حضورارزشمندتون اثمرعزیز
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۲۱
اثــــــــــمر
اثــــــــــمر
اشکهایم بی دلیل می بارند
نه دلتنگی
نه عاشقی
تنها خاطراتت را مرور کردم..
وصف ناپذیری و درذهن هیچ کس نمی گنجی
تویی که عشق بارانی
ومن درانتهای بی کسی هایم ورود آرام آرام و بی صدایت را
برقلبم چه سرخوشانه پذیرا شدم
ودرهای قلبم را چه عاشقانه برتنهایی بستم
می خواهم عمرم را باتو با یاد تو با عشق تو بگذرانم
تو عشق بارانی
وصف ناپذیرو شگفت انگیز...
نه دلتنگی
نه عاشقی
تنها خاطراتت را مرور کردم..
وصف ناپذیری و درذهن هیچ کس نمی گنجی
تویی که عشق بارانی
ومن درانتهای بی کسی هایم ورود آرام آرام و بی صدایت را
برقلبم چه سرخوشانه پذیرا شدم
ودرهای قلبم را چه عاشقانه برتنهایی بستم
می خواهم عمرم را باتو با یاد تو با عشق تو بگذرانم
تو عشق بارانی
وصف ناپذیرو شگفت انگیز...
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۰۷:۲۱
اثـــــــــــمر
اثـــــــــــمر
هر خاطره ای برگی است
از درختِ زندگی!
خزان که به گوشِ باد برسد
همین لبخندها...
همین اشک های امروز
ما را به بند کهولت می کشانند
آری آدمی را
یادها پیر می کنند
نه عمر!
از درختِ زندگی!
خزان که به گوشِ باد برسد
همین لبخندها...
همین اشک های امروز
ما را به بند کهولت می کشانند
آری آدمی را
یادها پیر می کنند
نه عمر!
پاسخ:
ادما باخاطراتشون زنده هستن
ادما باخاطراتشون زنده هستن
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۰۱
مریم
مریم
مات شُدم
هیچ میزِ شَطرَنجی هَم در میان نَبود!
این وَسَط فَقط یک دِل بود...
♖♘♗♕♔♗♘♖
♙♙♙♙♙♙♙♙
╗════════╔
║▀▄▀▄▀▄▀▄║
║▀▄▀▄▀▄▀▄║
║▀▄▀▄▀▄▀▄║
║▀▄▀▄▀▄▀▄║
╝════════╚
♟♟♟♟♟♟♟♟
♜♞♝♛♚♝♞♜
زنده باشید
هیچ میزِ شَطرَنجی هَم در میان نَبود!
این وَسَط فَقط یک دِل بود...
♖♘♗♕♔♗♘♖
♙♙♙♙♙♙♙♙
╗════════╔
║▀▄▀▄▀▄▀▄║
║▀▄▀▄▀▄▀▄║
║▀▄▀▄▀▄▀▄║
║▀▄▀▄▀▄▀▄║
╝════════╚
♟♟♟♟♟♟♟♟
♜♞♝♛♚♝♞♜
زنده باشید
پاسخ:
ممنون ازحضورسبزت مریم عزیز
ممنون ازحضورسبزت مریم عزیز
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۰۵
مریم
مریم
تو مرا آزردی...
که خودم کوچ کنم از شهرت
تو خیالت راحت!
میروم از قلبت...
میشوم دورترین خاطره در شبهایت
تو به من میخندی
و به خود میگویی:
باز می آید و میسوزد از این عشق ولی...
برنمی گردم،نه!!!
میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد...
عشق زیباست و حرمت دارد..
که خودم کوچ کنم از شهرت
تو خیالت راحت!
میروم از قلبت...
میشوم دورترین خاطره در شبهایت
تو به من میخندی
و به خود میگویی:
باز می آید و میسوزد از این عشق ولی...
برنمی گردم،نه!!!
میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد...
عشق زیباست و حرمت دارد..
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۱۸
مریم
مریم
به بعضیام باس گف:
عیزم!
زر کمتر،زندگی بهتر!!!
عیزم!
زر کمتر،زندگی بهتر!!!
پاسخ:
بله....
بله....
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۲۸
کتایون
کتایون
سلام
مهربانی واژه زیبایی ست اما کمترکسی ازاین واژه زیبا استفاده میکند
بازم خوب بود.
مهربانی واژه زیبایی ست اما کمترکسی ازاین واژه زیبا استفاده میکند
بازم خوب بود.
پاسخ:
سلام
بله امروز خیلی چیز ها نایابه ازجمله مهربانی
سلام
بله امروز خیلی چیز ها نایابه ازجمله مهربانی
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۳۸
کتایون
کتایون
ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ .. ﺗﺎﻭﺍﻥ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ، ﺩﺍﻣﻦ ﻋﺰﯾﺰﺍﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ .. ﻫﻤﭽﻮﻥ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺗﺎﻭﺍﻥ ، ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﻏﻔﻠﺖ ﺁﺩﻡ ﻭ ﺣﻮﺍ ﺭﺍ ﻣﯿﺪﻫﯿﻢ
پس هواسمان باشد چگونه رفتار میکنیم، درمهربانی غفلت نکنیم
پس هواسمان باشد چگونه رفتار میکنیم، درمهربانی غفلت نکنیم
پاسخ:
بسیار عالی
ممنون دوست عزیز
بسیار عالی
ممنون دوست عزیز
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۴۴
وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
عجب حرفی زده به بچه یه ساله!!
:)
تصویر هم دلنشین بود
یا شاید معده نشین
:)
خداقوت
:)
تصویر هم دلنشین بود
یا شاید معده نشین
:)
خداقوت
پاسخ:
بله....
هه ممنون دوست عزیز
:)
بله....
هه ممنون دوست عزیز
:)
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۱۳
دختـرآریایـــی
دختـرآریایـــی
یه" روز خــوب" میاد...
اما قطعا ما شب قبلش مردیم...
اما قطعا ما شب قبلش مردیم...
پاسخ:
هه...
:)
هه...
:)
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۱۹
دختـرآریایـــی
دختـرآریایـــی
بعضی از آدماااااا
چینی ان!
دست خودشون نیس ک
جنسشون خراااابه!!
چینی ان!
دست خودشون نیس ک
جنسشون خراااابه!!
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۴۹
محمد علی رنجبر طزنجی
محمد علی رنجبر طزنجی
سلام
مثل همیشه یه مطلب مناسب را گذاشتی
راستی با "مرا به حال خودم واگذاشتند همه..." و ... از تعطیلی در اومدم
مثل همیشه یه مطلب مناسب را گذاشتی
راستی با "مرا به حال خودم واگذاشتند همه..." و ... از تعطیلی در اومدم
پاسخ:
سلام
ممنون علی عزیز
میام پیشت حتما
سلام
ممنون علی عزیز
میام پیشت حتما
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۴۲
دختـرآریایـــی
دختـرآریایـــی
بَــعضی وَقتـا
بَعضیا پَشـــــیمونم میکـــــنن از اینکه در حَقــشون بـــَــــــــــــدی نکردم
بَعضیا پَشـــــیمونم میکـــــنن از اینکه در حَقــشون بـــَــــــــــــدی نکردم
پاسخ:
:(
:(
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۴۶
دختـرآریایـــی
دختـرآریایـــی
میگویند آخر خنده ها گریه است...
خدایا بهانه ای جور کن بخندم بدجور بغضم گرفته...
خدایا بهانه ای جور کن بخندم بدجور بغضم گرفته...
پاسخ:
هعییییی....
هعییییی....
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۲۴
دختـرآریایـــی
دختـرآریایـــی
گاهی وقت ها
دلت می خواهد با یکی مهربان باشی
دوستش داشته باشی
گاهی وقت ها
دلت می خواهد یکی را صدا کنی
بگوی سلام،
می آیی قدم بزنیم؟
گاهی وقت ها
دلت می خواهد یکی را ببینی
گاهی وقت ها...
آدم چه چیزهایِ ساده ای راندارد...
خیلی قشنگ بود.. دوسش دارم.
دلت می خواهد با یکی مهربان باشی
دوستش داشته باشی
گاهی وقت ها
دلت می خواهد یکی را صدا کنی
بگوی سلام،
می آیی قدم بزنیم؟
گاهی وقت ها
دلت می خواهد یکی را ببینی
گاهی وقت ها...
آدم چه چیزهایِ ساده ای راندارد...
خیلی قشنگ بود.. دوسش دارم.
پاسخ:
خواهش میکنم
خواهش میکنم
۳۰ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۵۴
منتظران ظهور
منتظران ظهور
سلام ختم صلوات یادت بمونه
پاسخ:
سلام
سلام
۳۱ مرداد ۹۳ ، ۰۱:۰۸
دختـرآریایـــی
دختـرآریایـــی
نوشته یک پزشک:
دیروز کلینیک بودم پسری اومد اسم یه دخترو رو دستش خالکوبی کرده بود...
گفت:میخوام پاکش کنم.
پرسیدم:اسم کیه؟
گفت:اسم عشقم...میخوام پاکش کنم ی اسم دیگه بنویسم...
گفتم:مگه دوتاهم عشق میشه؟!
گفت:نه یدونس!
پرسیدم:چه عشقیه که بخاطرش درد خالکوبی تحمل کردی؟
گفت:عشقی که دیروز تو دفترخونه ازدواج با عشقش تازه فهمیدم اسمشو بهم دروغ گفته بود!
دیروز کلینیک بودم پسری اومد اسم یه دخترو رو دستش خالکوبی کرده بود...
گفت:میخوام پاکش کنم.
پرسیدم:اسم کیه؟
گفت:اسم عشقم...میخوام پاکش کنم ی اسم دیگه بنویسم...
گفتم:مگه دوتاهم عشق میشه؟!
گفت:نه یدونس!
پرسیدم:چه عشقیه که بخاطرش درد خالکوبی تحمل کردی؟
گفت:عشقی که دیروز تو دفترخونه ازدواج با عشقش تازه فهمیدم اسمشو بهم دروغ گفته بود!
پاسخ:
عجب....این کاراچیه!!!
عجب....این کاراچیه!!!
۳۱ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۰۹
انسان غریب
انسان غریب
مهربانی...
پاسخ:
:)
:)
۳۱ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۲۴
تک نویسی...
تک نویسی...
تا الان بغض کرده ای؟
http://taknevisi.blog.ir/post/61
http://taknevisi.blog.ir/post/61
۳۱ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۴۶
دختـرآریایـــی
دختـرآریایـــی
رفیق معامله فسخ شد در قبال دنیا
یک تار مویت را میخواستند ندادم....
یک تار مویت را میخواستند ندادم....
پاسخ:
به به
قربان شما....
به به
قربان شما....
۳۱ مرداد ۹۳ ، ۲۱:۰۶
nc21
nc21
این جمله رو خیلی دوست میدارم.
زیباست...
همه چیز تکراریست جز مهربانی...
واقعنم اینطور شده متاسفانه
زیباست...
همه چیز تکراریست جز مهربانی...
واقعنم اینطور شده متاسفانه
پاسخ:
بله متاسفانه....
بله متاسفانه....
۰۱ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۴۵
رها-آنچه خواهد گذشت
رها-آنچه خواهد گذشت
ﮔﺮﻭﻩ ﻻﯾﻦ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ . . .
ﺭﺿﺎ : ﺳﻼﻡ ﺑﮑﺲ
ﭼﺮﺍ ﮐﺴﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﻤﯿﺪﻩ ؟
ﺍﻭﮐﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ؟ ﺑﺎﯼ ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺑﻌﺪ
ﺳﺎﻧﺎﺯ : ﭘﺨﺨﺨﺦ
ﻋﻠﯽ : ﺳﻼﻡ ﺧﺎﻧﻮﻡ
ﺣﺴﯿﻦ : ﺳﻼﻡ ﮔﻠﻢ
ﺣﺎﻣﺪ : ﺳﻼﻡ ﻋﺸﻘﻢ
ﻣﻬﺪﯼ : ﺳﻼﻡ ﺧﻮﺷﮕﻠﻪ
ﺟﻌﻔﺮ : ﺳﻼﻣﻤﻤﻢ
ﺍﺻﻐﺮ : ﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻮﻣﻢ
ﻣﺤﻤﺪ : ﺳﻼﻡ ﺏ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﻫﺖ
ﺍﺷﮑﺎﻥ : ﺳﻼﻡ ﺧﻮﺵ ﺍﻭﻣﺪﯼ
ﻣﻬﺮﺍﻥ : ﺳﺴﺴﺴﺲﻻﻣﻤﻢ
ﺯﻫﺮﺍ : ﺳﻼﻡ ﺍﺟﯽ
ﺳﺎﻧﺎﺯ : ﺱ
واقعا واقعیته :D
ﺭﺿﺎ : ﺳﻼﻡ ﺑﮑﺲ
ﭼﺮﺍ ﮐﺴﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﻧﻤﯿﺪﻩ ؟
ﺍﻭﮐﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ؟ ﺑﺎﯼ ﭼﻨﺪ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺑﻌﺪ
ﺳﺎﻧﺎﺯ : ﭘﺨﺨﺨﺦ
ﻋﻠﯽ : ﺳﻼﻡ ﺧﺎﻧﻮﻡ
ﺣﺴﯿﻦ : ﺳﻼﻡ ﮔﻠﻢ
ﺣﺎﻣﺪ : ﺳﻼﻡ ﻋﺸﻘﻢ
ﻣﻬﺪﯼ : ﺳﻼﻡ ﺧﻮﺷﮕﻠﻪ
ﺟﻌﻔﺮ : ﺳﻼﻣﻤﻤﻢ
ﺍﺻﻐﺮ : ﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻮﻣﻢ
ﻣﺤﻤﺪ : ﺳﻼﻡ ﺏ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﻫﺖ
ﺍﺷﮑﺎﻥ : ﺳﻼﻡ ﺧﻮﺵ ﺍﻭﻣﺪﯼ
ﻣﻬﺮﺍﻥ : ﺳﺴﺴﺴﺲﻻﻣﻤﻢ
ﺯﻫﺮﺍ : ﺳﻼﻡ ﺍﺟﯽ
ﺳﺎﻧﺎﺯ : ﺱ
واقعا واقعیته :D
۰۲ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۱۸
دورتر از من
دورتر از من
همینطوره!!!
هرروزمون روزمرگیه .. پس چ خوب میشه که بتونیم دلی به دست بیاریم
هرروزمون روزمرگیه .. پس چ خوب میشه که بتونیم دلی به دست بیاریم
پاسخ:
ممنون از حضورت داداش گل
ممنون از حضورت داداش گل
۰۲ شهریور ۹۳ ، ۲۲:۳۰
شاکرمی
شاکرمی
ازدیدن وب زیبای شما لذت بردم .........باز هم می آیم ....موفق باشی.
پاسخ:
از لطفتون ممنون
از لطفتون ممنون
نگاهی به آیینه بندازید...