اهورا...

اهورا:
ماانسانهاهمه به انتظارمرگ نشسته ایم
فقط زندگی میکنیم که سرگرم باشیم

***INSTAGRAM ***

AHOORA.BLOG.IR

تک بعد درون

سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۲۴ ب.ظ

لـبـاسای مـارک دار

باطن آدمو نمی پوشونه

گـاو هَــم پـوستش چـرم خالصه
ذات  آدم مهمـــه

۹۳/۰۱/۱۹
اهورا ...

نظرات  (۱۳)

1- به نظر خیلی ها آدم ها دو دسته هستن:

 

یا از من پولدارترن که بهشون می گم مال مردم خور

یا بی پول ترن که بهشون می گم گشنه گدا

یا بهتر از من کار می کنن که بهشون می گم خرحمال

یا کمتر کار می کنن که بهشون می گم حیف نون

یا از من سرسخت ترن که بهشون می گم کله خر

یا بی خیال ترن که بهشون می گم ببو

یا از من هوشیارترن که بهشون می گم پرافاده

یا ساده ترن که بهشون می گم هالو

یا از من شجاع ترن که بهشون می گم بی کله

یا از من محتاط ترن که بهشون می گم بی عرضه

یا از من دست و دل بازترن که بهشون می گم ولخرج

یا اهل حساب و کتابن که بهشون می گم خسیس

یا از من بزرگترین که بهشون می گم گنده بگ

یا کوچیکترن که بهشون می گم فسقلی

یا از من مردم دارترن که بهشون می گم بوقلمون صفت

یا رو راست ترن که بهشون می گم احمق

خلاصه کلا معیار همه چیز من هستم!

 

2- بدترین شکستمو وقتی خوردم که با عشق و امید گره هندزفریمو باز کردم ولی دیدم گوشی شارژ نداره...

کمرم شکست اصلا!

 

3- به مامانم می گم خارجیا به سوپ می گن استارتر، نه شام میگه بابات خارجیه یا عمه گور به گور شدت؟

حالا اصلا لزومی هم نداشت به عمه ام اشاره کنه ها

صرفا خواست بهش بگه گور به گور شده!

 

4- شاید باورتون نشه ولی من از همون اولم تو درسای حفظی مشکل داشتم اما عوضش تو درسای محاسباتی کلا تعطیل بودم!

۱۹ فروردين ۹۳ ، ۲۲:۵۲ وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
ببین اصن نوشته رو بیخیال موندم این چه گاویه ؟؟:)
پاسخ:
خوشگله که...
:)
۲۰ فروردين ۹۳ ، ۰۵:۰۹ فدیناه بذبح عظیم
یکی نبود و باز هم نبود و  نبودش مارا به نبودنش رهنمون نساخت.
پاسخ:
به به

به قوا سعدی عزیز

صورت زیبای ظاهر هیچ نیست ای برادر سیرت زیبا بیار

سلام اهورای عزیز صبح سبز زیبای بهاری نیک

پاسخ:
سلام دوست عزیز
بسیار عالی
ممنون از حضورتون

 

زندگی باید کرد، گاه با یک گل سرخ، گاه با یک دل تنگ، گاه با سوسوی امیدی کم رنگ، زندگی باید کرد، گاه با غزلی از احساس، گاه با خوشه ای از عطر گل یاس، زندگی باید کرد، گاه با ناب ترین شعر زمان، گاه با ساده ترین قصه یک انسان، زندگی باید کرد، گاه با سایه ابری سرگردان، گاه با هاله ای از سوز پنهان، گاه باید رویید، از پس آن باران، گاه باید خندید، بر غمی بی پایان، لحظه هایت بی غم،

سلام اهرا جان صبح نیک و سبز

و این روزها
ظاهرها شبیه به انسان
و باطن ها... الله اعلم

سلام. زیبا بود
جا داره از حضور گرمتون در زندگی آسمانی تشکر کنم
موفق و در پناه حق باشید
یاعلی
پاسخ:
سلام
خواهش میکنم دوست عزیز
ممنون ازحضور شما
۲۰ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۱۰ مَردی به رنگ زمستان
خوبی را آرزو می کنم برای آنهایی که یاد نگرفتند بد باشند !
پاسخ:
چ ارزوی خوبی...

آسمان آبی تر
آب آبی تر
من درایوانم رعنا سر حوض
رخت می شوید رعنا
برگ ها می ریزد
مادرم صبحی می گفت :‌
موسم دلگیری است
من به او گفتم : زندگانی سیبی است ‚ گاز باید زد با پوست
زن همسایه در پنجره اش تور می بافد می خواند
من ودا می خوانم گاهی نیز
طرح می ریزم سنگی ‚ مرغی ‚ ابری
آفتابی یکدست
سارها آمده اند
تازه لادن ها پیدا شده اند
من اناری را می کنم دانه به دل می گویم
خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود
می پرد در چشمم آب انار : اشک می ریزم
مادرم می خندد رعنا هم...

سلام اهورای عزیز بعدازظهر نیک و ارام واقعا چه زیبا بود اگر دانه های دل مردم پیدا بود

شادمان و سبز باشید

پاسخ:
سلام دوست عزیزم
کاش میشد...
صد حیف
احسنت ...
پاسخ:
ممنون
:)
   گـاهـ،،،ـی ذآتــِــ آدَمــ ــ ـــ ـآ مِثــــلِ شـــآخِ کـَـــرگـَــدَن میشه!!!

   بــــَـدیِ ذآتــــِــ خودِشـــــون بآعـــِــــثــ میشــــهِ

   کــــِـــه قَشَنــــــــگــــی هــــآرو کــــامِل نَبیــــــنَن...

پاسخ:
واقعا همینطوریه....
  گاهی وقت ها آنقدر از زندگی خسته می شوم...

  که دلم می خواهد قبل ازخواب...

  ساعت را روی ::هیچوقت:: کوک کنم. . .


:(  
:/

پاسخ:
کاش میشد...
:(

 

شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
:با خودم می گفتم
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
!!!هیچ
زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند
زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم

سلام اهورای عزیز شب ارام و نیک

پاسخ:
سلام دوست عزیز
شب خوش
ای ول این خیلی باحال بود!!
متاسفانه تو همین جامعه خودمون خیلی مخاطب این حرف قرار میگیرن...
کاش یه کم .. فقط یه کم بفهمیم این چیزارو
پاسخ:
قربون مرامت
کاش ایران مملکتی نبود که فقط ب فکر زندگی خودمون باشیم
متاسفام

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">