اهورا...

اهورا:
ماانسانهاهمه به انتظارمرگ نشسته ایم
فقط زندگی میکنیم که سرگرم باشیم

***INSTAGRAM ***

AHOORA.BLOG.IR

طعمه روزگارم

يكشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۵:۱۷ ب.ظ

به گمانم انها هم فهمیده اند عمریست طعمه روزگارم

دست هایم را که به آب میزنم

تمام ماهی ها دورم جمع مشوند...


۹۳/۰۱/۱۰
اهورا ...

نظرات  (۱۰)

من که قرار نبود بگویم دوستش دارم...

امان از این چشم ها..

این چشمهای دهن لق بی آبرو..
پاسخ:
واقعا...
باتشکر از حضور گرمتون
درود
همه ما طعمه این روزگاریم این چرخ گردون با ما از این بازیها بسیار دارد...
پاسخ:
یکی بیشتر یکی کمتر....
زخم شدم شیشه به زخمم نشست

شیشه شدم سنگ سرم را شکست

یارب اگر سنگ شوم لحظه ای

بردل این سنگ چه خواهد گذشت ؟؟؟
پاسخ:

سکوتـــــــــــــ

و دیگر هیچ نمی گویم …!

که این بزرگترین اعتراض دل من است

سلـام داداش
هممون طعمه روزگاریم انگار
هرکی یه جور...
و چه دردناکه که میدونیم و کاری ازدستمون برنمیاد
پاسخ:
واقعا همینطوره
چند روزیه خیلی دلگیرم
التماس دعای شدید دارم
یاعلی
حکایت منم حکایت کسی است ....
که عاشق دریا بود ولی قایق نداشت ...
دلباخته ی سفر بود ولی همسفر نداشت....
حکایت کسی است که زجر کشید ولی ضجه نزد....
زخم داشت وننالید....
گریه کرد ولی اشک نریخت....
حکایت کسی است که پر  ازفریاد  بود....
اماسکوت کرد تاهمه ی صداها را بشنود...
پاسخ:
 بعضی موقع ها سکوت بهترین سخنه...
دلگیری .. 
خوبه .. نمیدونم ؛ شاید فقط تجربه شخصی باشه؛ ولی آدم وقتی دلگیر میشه یه راه هموار براش بازمیشه؛یه راه به سمت خدا!!
خوش بحالت .. استفاده کن ازین فرصت 
امیدت به خداباشه داداش
پاسخ:
چشم...
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخــور
پاسخ:
چشم...
سعی میکنم
می دانند دلمان آب شده
می خواهند به این تنگ بیایند
پاسخ:
چه جالب...
خوبیش فقط اینه که میگذره
پاسخ:
:(

هر زمان که از جور ِ روزگار
و رسوایی ِ میان ِ مردمان
در گوشه ی تنهایی بر بینوایی ِ خود اشک می ریزم،
و گوش ِ ناشنوای آسمان را با فریادهای بی حاصل ِ خویش می آزارم،
و بر خود می نگرم و بر بخت ِ بد ِ خویش نفرین می فرستم،
و آرزو می کنم که ای کاش چون آن دیگری بودم،
که دلش از من امیدوارتر
و قامتش موزون تر
و دوستانش بیشتر است.
و ای کاش هنر ِ این یک
و شکوه و شوکت ِ آن دیگری از آن ِ من بود،
و در این اوصاف چنان خود را محروم می بینم
که حتی از آنچه بیشترین نصیب را برده ام
کمترین خرسندی احساس نمی کنم.
اما در همین حال که خود را چنین خوار و حقیر می بینم
از بخت ِ نیک، حالی به یاد ِ تو می افتم،
و آنگاه روح ِ من
همچون چکاوک ِ سحر خیز
بامدادان از خاک ِ تیره اوج گرفته
و بر دروازه ی بهشت سرود می خواند
و با یاد ِ عشق ِ تو
چنان دولتی به من دست می دهد
که شأن ِ سلطانی به چشمم خوار می آید
و از سودای مقام ِ خود با پادشاهان، عار دارم

سلام داداش اهورای عزیز لحظه های بهاری سبز و نیکتان سرشار از نغمه های عشق خالق جان

امیدوارم دوباره بالهای پرنده شادی و نشاط زندگیتان اوج آسمان را بگشاید

و خالق زیباترین لبخندها بر لبتان باشد پس از همین حالا نیازمند یاری سبز شماست بالهایت رابگشا اهورا جان با او همراه شو و خالق زیباترین قشنگی های زندگیت باش و بدان که میتوانی و خواستن توانایست

پاسخ:
بسیار عالی
چشم حتما سعی میکنم...
سخته ولی شدنیه...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">