کلمات آتش اند
میگویند وخاکسترمی شوند کاغذ
ققنوس نوزاد،
بهت جادورا می شکافد
ومنقارمی چرخاند-درباد
و...منتشرمی شود
نتی که:
گاه چوپانی
گاه ،ملتی
بادل وخون اجرایش می کنند.
شاعر:(محمدعلی بهمنی)
آبروی حسین به کهکشان می ازرد
گفتاکه حسین بیش ازآن می ارزد...
هرکس هنربازی کردن بااحساسات مردم رابداند
آقای مردم میشود...
همه جای حرمت دیده گشودم
جایی ننوشتند گنه کارنیاید
ازمردم دور باش وتنها زندگی کن ،نه به کسی ظلم کن ونه بگذار کسی به تو ظلم کند.(ابوالعلاءمعری)
باران:
(باران ازپله های ابرپایین می آیدبی ذوقی نکن چترسیاه)
محمدعلی بهمنی
ازهرچیزکه درزندگانی ماراغمگین میسازد،نقاشی برای ماخوشاینداست. (میکل آنژ)
ازهرچیزکه درزندگانی ماراغمگین میسازد،نقاشی برای ماخوشاینداست.
(میکل آنژ)
((حالاکه رفته ای گریه نمی کنم
مبادادراشک هایم توباشی
وازچشمم بیفتی...))