بگویید بر گورم بنویسند:
زندگی را دوست داشت
ولی آن را نشناخت...
مهربان بود
ولی مهر نورزید...
طبیعت را دوست داشت
ولی از آن لذت نبرد...
در آبگیر قلبش جنب و جوشی بود
ولی کسی بدان راه نیافت...
در زندگی احساس تنهایی می نمود
ولی هرگز دل به کسی نداد...
و خلاصه بنویسید:
زنده بودن را برای زندگی دوست داشت
نه زندگی را برای زنده بودن...
گاهی دنبال بهترین کلمات ونوشته ها میگردی...
آنقدر میگردی تاتوسط جملات محاصره میشوی،مینویسی پاک میکنی
وعقربه های ساعت بی امان پیش میرود.
کم می آوری واحساس میکنی همه جمله ها تکراریست...
گاهی دوست داری جایی پیدا کنی برای اینکه بی دغدغه دقایقی باخواندن جملات نویسنده اش لذت ببری...
باکمبود موضوع مواجه شدم.....
عشق می ورزم وامید که این فن شریف